سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

90/6/14
10:19 ص

در یک سال گذشته، یکی از آروم ترین وقتام، این یک ساعت و خورده ای بود که صرف شد تا 60 صفحه ی حرف بزنو خط به خط بخونم...

جالبه. من عادت دارم تمام صفحات حرف بزن رو بخونم، و تمام پست ها رو، بعد هم ذخیره کنم صفحه رو ، و آخر ماه پرینت...
اما وسط این همه پست، آدم پست بعضیا رو دقیق تر میخونه
شاید هم چندبار
به امید اینکه یه کلمه اش به تو برگرده
یا بتونی به زور خودتو بچسبونی بهش
وقتی داری سریع میخونی پست ها رو، به این اسما که میرسی، دلت میخواد پستشون خیلی دراز باشه. اونقدر که بتونی کامل بفهمیشون!
--------
یه دنیا حرف توی دلم بود. اما یه کم فکر کردم، دیدم اگه همشو بنویسم، میشه یدونه از اون پستایی که معمولا ادما حال خوندنشو ندارن.
پست کاملمو [url=http://www.harfbezan.parsiblog.com/]اینجا[/url] میزارم. یه جاییه واسه حرف زدن!
مثل همینجا. اما بی محدودیت و بی مدیریت :)
ببخشید که من بلد نیستم وبلاگ درست طراحی کنم. از یه خیر خواهش میشه این وبلاگ رو خوشگل کنه :)
------

برای اولین بار، رفتم توی پروفایل یه نفر، گزینه دیدن ارسال ها رو زدم...
گشتم توی پست هاش
یه دنیا حرفی که من هیچکدومش رو نشنیده بودم :|
وقتی نمیفهمم، دیگه کاری ازت بر نمیاد :)
تو راست میگی
من نمیخوام....
نمیدونم فرق سه نقطه با چهار نقطه چیه، اما میدونم که حسی که سه نقطه میده، چهار نقطه نمیده
همیشه جامعه بر ذات و فطرت آدما غالب و قالب میشه.
همونجوری که بار قبلی که دیدمش، یه شال داشت، اما این بار همون رو هم نداشت! و مطمئنم بار بعدی لباسش بدتر میشه و بار های بعدی...
اما من این وسط گیر کردم! از این طرف میکشن و از اون طرف میکشن...
باید یکی رو انتخاب کرد، و من انتخاب کردم
تو اسم این رو عشق نمیزاری. به جهنم! اما من میدونم که فقط به خاطر عشقه که آدما عوض میشن.
میخوام یه یوزر جدید بسازم. شاید هم نسازم. اما مهم اینه که چه بسازم چه نسازم، یه آدم دیگه ای از خودم ساختم. میخوای بمون میخوای برو. اما این دیگه هسپراید نیست
بار بعدی که خواستی فحش بدی، نمیگی آخوند اطلاعاتی!
شاید بگی لامذهب :|
خودمم دیگه نمیفهمم چی میگم. چیکار میکنم.
کم کم دارم به خودمم شک میکنم، خدا که هیچ!
حق هرگونه برداشت از این پست، برای مخاطبین محفوظ است!
به جز کسایی که با خودشون میگن هسپراید دیوانه شده. چون اشتباه میکنن. من دیوانه بودم :)
-------
دیگه فاضل نظری هم نمیتونه توصیف کنه اوضاعمو
یه دور از اول تا الان خوندم. دیدم جدی جدی یه خط در میون موضوعاتش مختلفه. اما مهم اینه که این تو بودی که نخواستی. به قول خودت، دیگه نمیدم!
من بلد نیستم ثابت کنم. تو هم بلد نیستی مطمئن شی.
----
فقط ساعت رو نگاه میکنم تا روز ها بگذره.چقدر دوست دارم زندگیم بره روی فست فروارد. با سرعت 1000 ایکس. فقط بگذره و بگذره. تا روز مرگ برسه. نا امید نیستم از زندگی، دنبال مرگ هم نیستم. اما منتظرش هستم. حوصله ی زندگی رو ندارم.
این همه سوال ریاضی و فیزیک و زیست و ... جواب دادین، اینم جواب بدین:

چند نفر باید به یه انسان خنجر بزنن تا از پا بیافته؟
آستانه تحمل فشار ، برای یک مغز 19 ساله، چند پاسکاله؟
با چه ماده ای میشه جلوی تشعشعات ده برابر قوی تر از گاما ی شایعات رو گرفت؟
حد بی لیاقتی، وقتی عشق به بی نهایت میل کنه چقدر میشه؟
چه هرمون هایی لازمه که یه آدم دیوانه، همچین پستی بده توی حرف بزن؟ اونم جایی که همه ی دوستاش هستن و ابروش قراره بره؟ آیا بین این سوال ، و خنجر های سوال اول رابطه ای وجود دارد؟
حداکثر دمای قابل تحمل برای روح چقدره؟ ضریب انبساط روح رو حساب کنید. و بگید که بعد از چندبار شکستن قلب، روح خواهد ترکید!!
کنایه های موجود در این جمله را بیابید: من واقعا دوستت دارم!
در استاندارد اس آی، واحد دوست داشتن اصلی است یا فرعی؟ اگر اصلی است، تعریفش کنید و اگر فرعیست، بگویید متشکل از چه عناصری است؟ از ذکر موارد تکراری مثل پول، قیافه، مقدار سفتی و اندازه... خودداری کنید.

--------

میدونی که دوستت دارم

و میدونم که دوستت دارم

و با این پست همه میفهمن که دوستت دارم

اما شاعر میگه: کی جز تو نمیدونه ما عاشق هم بودیم...

-----

این کامل پسته 16219 است!

 


مشخصات مدیر وبلاگ
 
hespride[0]
 

من همون هسپراید هستم. اینجا هم همون حرف بزن سایت سمپادیاست!


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ